یادته یه روز بهم گفتی هر وقت خواستی گریه کنی برو زیر بارون که نکنه یه نامردی اشکاتو ببینه وبهت بخنده !؟
گفتم اگه بارون نیومد چی ؟….
گفتی اگه چشمای قشنگ تو بباره آسمون گریش میگیره….
گفتم یه خواهش دارم. وقتی آسمون چشمهام خواست بباره تنهام نذار…
گفتی: چشم !!
حالا امروز من دارم یه گوشه ی خلوت گریه می کنم اما آسمون نمی باره….
تو هم اون دور دورا ایستادی و داری به من می خندی..!!
آخه چرا ؟مگه گناه من چیه ؟
دویست و پنجاه سال پیش از میلاد در چین باستان شاهزادهای تصمیم به ازدواج گرفت. او با مرد خردمندی مشورت کرد و تصمیم گرفت تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند تا دختری سزاوار را انتخاب کند.
وقتی خدمتکار پیر قصر ماجرا را شنید بشدت غمگین شد، چون دختر او بطور مخفیانه عاشق شاهزاده بود. وقتي دخترش از ماجرا با خبر شد گفت او هم به آن مهمانی خواهد رفت.
مادر گفت: تو شانسی نداری، نه ثروتمندی و نه خیلی زیبا. دختر جواب داد: می دانم هرگز مرا انتخاب نمیکند. اما فرصتی است که دست کم یک بار او را از نزدیک ببینم.
روز موعود فرا رسید و شاهزاده به دختران گفت: به هر یک از شما دانه ای میدهم.
هر کسی که بتواند در عرض شش ماه، زیباترین گل را برای من بیاورد، ملکه آینده چین می شود.
دختر پیرزن هم دانه را گرفت و در گلدانی کاشت.سه ماه گذشت و هیچ گلی سبز نشد، دختر با باغبانان بسیاری صحبت کرد و راه گلکاری را به او آموختند، اما بی نتیجه بود، و گلی نروئید.
بالاخره روز ملاقات فرا رسید.دختر با گلدان خالی اش منتظر ماند و دیگر دختران هم هر کدام گل بسیار زیبائی به رنگها و شکلهای مختلف در گلدان های خود داشتند.
لحظه موعود فرا رسید،شاهزاده هر کدام از گلدان ها را با دقت بررسی کرد و در پایان اعلام کرد دختر خدمتکار همسر آینده او خواهد بود. همه اعتراض کردند که شاهزاده کسی را انتخاب کرده که در گلدانش هیچ گلی سبز نشده است.
شاهزاده توضیح داد: این دختر تنها کسی است که گلی را به ثمر رسانده، که او را سزاوار همسری امپراطور می کند: گل صداقت ... همه دانه هایی که به شما دادم عقیم بودند و امکان نداشت گلی از آنها سبز شود !!!
من فقط یه چیز می گم: اگه تو از دنیای بیرون خسته و ناراحتی من از دنیای درونم به تو آرامش می دم... اگه تو از هوای بیرون سردت شده من از دنیای درونم به تو گرما می دم... اگه تو از بی وفای بیرون گرفته ای من از دنیای درونم باهات وفادار می مونم با تموم وجودم! فقط ازت می خوام بهم "اعتماد کنی" همین...!!
:::::منتظری چه اتفاقی بیفتد؟:::::
:::::اینکه دلم برایت تنگ شده کافی نیست؟:::::
:::::منتظری چه اتفاقی بیفتد ؟:::::
::::::اینکه از چشمهای شب زده ام بجای باران برف ببارد ؟:::::
:::::اینکه ستاره ها در آسمان برای نیاز نیمه شبم راه باز کنند ؟:::::
:اینکه تمام پروانه ها و پرستوهای سرگردان بعد دعاهایم آمین بگویند ؟:
:::::نه عزیز دلم:::::
:::::هیچ اتفاق مهمی نمی افتد::::: !
:::::جز پژمردن چشمهای سرخ و سیاه من:::::
::::::::جز به خاک افتادن ساقه های احساس ِ بچه گانه ام::::::::
:::::::::::::::::::منتظری بمیرم تا برگردی ؟::::::::::::::::::::::
::::::اینکه دلم برایت تنگ شده کافی نیست ؟:::::
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
MY LOVE و
آدرس
youandi.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.